این وبلاگ به یادبود زنده یاد سینا مدبرنیا و همسرش شمیم هدایتی می پردازد، از دوستان نویسنده ، شاعر و هنرمندان گیلانی که در خصوص این دو عزیز نوشته ای، خاطره ای و یا هر گونه اثری در اختیار دارند خواهشمندم برای ارج نهادن به خدمتگزاران فرهنگ گیلان به این بلاگ ارسال کنند تا با نام نویسندگانش در اینجا درج گردد.

آدرس تماس با ما: gilakkhan@gmail.com

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

گم شده بودیم/سوگسرودی به یاد سینا مدبر نیا

تو را پیدا کرده بودم

گم شده بودی انگار
وقتی پیدایت کردم
می خندیدی
خندیدندت، خنده نبود
تیری بود که از چله رها می شد.
*
وقتی پیدایت کردم
خودت نبودی
انگار
یک تاریخ بود
انگار
 آنکه حرف می زد از غباری دور آمده بود
انگار
از لای کتابهای تاریخ کسی مسافر این زمان شده بود.
**
تو را پیدا کرده بودم
وقتی پیدایت کردم، گم شده بودی
و داشتی خودت را پیدا می کردی
من پیدایت کردم
اما انگار خودم هم گم شده بودم
وقتی گم شده بودم
داشتی پیدایم می کردی
گفتی
درود
و با درود من غنچه ی لبت شکفت.
***
گم شده بودیم
آری انگار گم شده بودیم
گفتی
حالا چطور پیدا شویم؟
داشتیم پیدا می شدیم
آری انگار داشتیم پیدا می شدیم
افسوس
خیابان تاریک بود و ما گم شده بودیم.
****
وقتی گم شده بودیم
شب بود
من خواب بودم
وتو انگار حالا تنها گم شده بودی
خبری از لالایی نبود
کسی ناز و نوازشت نمی کرد
آهن بود و خروار خروار مصیبت
انگار گم شده بودی و قرار نبود دیگر پیدایت کنم.
*****
آخ سینا،
سینا،
سینای خوب من،
انگار من گم شده بودم
آری من گم شده بودم
و تو رفتی تا خورشید
تا افق
و من گم شده بودم
آی مردم
یکی مرا پیدا کند.....
-----------------------------------------

نوشته ی: افشین معشوری/ وبلاگ هیچک